وبسایت دانشجویی مهندسی شیمی

سلام.... امیدواریم بهترین سایت دنیا رو بنویسیم www.iaushirazche.ir

وبسایت دانشجویی مهندسی شیمی

سلام.... امیدواریم بهترین سایت دنیا رو بنویسیم www.iaushirazche.ir

ما هنوز اندرخم یک کوچه‌ایم

برای عطار؛ شاعری که هرگز امیر و حاکمی را مدح نکرد  

عطار از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر یا پادشاهی را ستوده باشد یافت نمی‌شود. به راستی عطار بزرگ‌مرد ادب و عرفان و اندیشه ایرانی است که بزرگداشت و جهانی کردن نام او آثارش در حقیقت بزرگداشت اندیشه والای انسانی و عرفانی است. 

 

 روزها در تقویم ایرانی می‌آیند و می‌روند. در این سال‌ها بسیاری از روزها که قرار بوده با گنجاندن نامی از آنها، در یکی از برگ‌های سالنامه‌ها، بزرگ داشته شوند و به یادمان بزرگداشت ارزش‌های فرهنگی تبدیل گردند، عملاً به فراموشی سپرده شده‌اند. برخی دیگر از سالروزها نیز که مانند سالروز شهادت میزاکوچک‌خان با تصویب هیأت دولت از صفحات روزشمارهای ایرانی حذف شدند! اما به راستی آن روزهایی که همچنان هر سال و هرسال در صفحه‌ای از سالنماهای فارسی با نام‌شان مواجه می‌شویم و شاید تنها یکبار عنوان‌شان را زیرلب زمزمه نماییم؛ چقدر به تحقق کارکردهای فرهنگی و تاریخی ای که از نام‌گذاری‌شان مورد انتظار بوده نزدیک بوده‌اند؟ 

از جمله این روزها؛ 25 فروردین ماه است که به نام «روز بزرگداشت عطّار نِیشابوری» نام‌گذاری شده است. اما اینگونه که پیداست درباره آن هم، تنها به ذکر یک عنوان در تقویم‌های رسمی بسنده شده و حتی در خبرهای سال 88 آمده بود که مراسم روز ملی عطار حتی در نیشابور هم که محل تولد این شاعر بلندآوازه ایرانی بوده در غربت برگزار شده و یک عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی از حضور نیافتن نمایندگان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و مسوولان استانی در مراسم روز ملی بزرگداشت شیخ عطار در نیشابور انتقاد کرده بود! 

از خاطر نبریم که تنها یکی از آثار عطار، کتاب تذکرة‌الاولیاء است که کتابی با مضامین بسیارعالی عرفانی محسوب می‌شود. عطار پس از سفرهای دراز و مجالست با عرفای سرزمین‌های مختلف، این کتاب را در شرح احوال اولیا و بزرگان به زبان فارسی فراهم آورده که یک مقدمه و 72 باب دارد و در هر باب به زندگی، اندیشه‌ها و سخنان یکی از عارفان می‌پردازد. در این کتاب از کسانی چون حسین بن منصور حلاج، اویس قرنی، ابراهیم ادهم، رابعه عدویه، ابوحنیفه، امام شافعی و احمد حنبل یاد شده است. 

کتاب با حالات و سخنان امام جعفر صادق(ع) آغاز و به امام محمد باقر(ع) ختم می‌شود. 

همچنین در تاریخ آمده است که پدر مولوی در سفری که به ایران کرد، به همراه فرزند خردسال خود، جلال‌الدین محمد، که بعدها به «مولوی» شهرت یافت، هنگام عبور از نیشابور، به دیدار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری رفتند، هر دو حدود 70 سال داشتند، عطار «اسرار نامه» خود را به «مولوی» که در آن موقع کودکی 6 ساله بود، تقدیم کرد و درباره او با پدر چنین گفت: «این فرزند را گرامی دار، زود باشد که از نفس گرمش، آتش در سوختگان عالم زند». این پیش‌بینی عطار بعدها به راستی پیوست و آن کودک خردسال شاعری پر آوازه شد. 

شاعری بلندآوازه که شاید بهترین بزرگداشت عطار از زبان او شنیده شده باشد؛ آنگاه که نوشت: 

هفت شهر عشق راعطار گشت ماهنوز اندر خم یک کوچه‌ایم 

عطار از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر یا پادشاهی را ستوده باشد یافت نمی‌شود. به راستی عطار بزرگ‌مرد ادب و عرفان و اندیشه ایرانی است که بزرگداشت و جهانی کردن نام او آثارش در حقیقت بزرگداشت اندیشه والای انسانی و عرفانی است. 

اما حکایت امروز ما چیز دیگری است. ظاهراً قرار است نام‌ها و روزها هم تنها زمانیکه برای دولتی یا جناحی خاص بهره‌ای داشته باشند، عملاً به یاد آورده شده و بزرگ داشته شوند و اینگونه است که عطارها از یاد می‌روند و چه بسیار موضوعات سطحی که به سخن اول روزهای‌مان تبدیل می‌شوند. شاید وصف حال امروز ما همچنان این مصرح مولوی باشد که "ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم"! 

نظرات 1 + ارسال نظر
از دوستان یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 20:22

پرده ای در آفتاب
نور ایمان از بیاض روی اوست
ظلمت کفر از سر یک موی اوست
ذره ذره در دو عالم هرچه هست
پرده ای در آفتاب روی اوست
هر که را در هر دو عالم قبله ای است
گرچه نیست آگاه آن کس سوی اوست
هر دو عالم هیچ می دانی که چیست؟
هر دو عکس طاق دو ابروی اوست
چون کمان ابروی او درکشم؟
کان کمان پیوسته بر بازوی اوست
آن همه غوغای روز رستخیز
از مصاف غمزه جادوی اوست
رستخیز آری کلمح بالبصر
از خدنگ چشم چون آهوی اوست
هم زمین از راه او گردی است بس
هم فلک سرگشته ای در کوی اوست
زان سیه گردد قیامت آفتاب
تا شود روشن که او هندوی اوست
آسمان را از درش بویی رسید
تا قیامت سرنگون بر بوی اوست
خلق هر دو کون را درد گناه
بر امید ذره ای داروی اوست
تا که بویی یافت عطار از درش
دل نمی داند که در پهلوی اوست
عطار نیشابوری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد