عنوان : سقوط قطره، نهر آب Drop Falling نویسنده: مهدی مقیمی By: Mahdi Moghimi آیا تا کنون فکر کرده اید که چرا قطره آب تشکیل می شود؟ چرا آب بصورت لایه ای روی سطح پخش نمی شود؟
حتما تا به حال قطرات آب تشکیل شده روی سقف (مثلا حمام) را دیده اید. اگر
دقت کرده باشید خواهید دید که یک لایه نازک سیال روی سطح وجود دارد و در
نقاطی هم آب جمع شده که بصورت قطره از سطح جدا می شوند و به پایین می
افتند. یک سؤال دیگر: آیا تا بحال به حرکت آب در جویها یا نهرها دقت کرده اید؟ آیا تا بحال به شیر آب به دقت نگاه کرده اید؟ چرا
روی سطح آب جاری در نهرها خطوطی مورب تشکیل می شوند و سطح آن صاف نیست؟
چرا بر روی ستون آب خروجی از شیر یک سری شیارهایی دیده می شوند؟ این مطلب را بطور کامل بصورت pdf دریافت نموده و ادامه متن بالا را مطالعه کنید
صبح گاهی که هوا ابری بود
خواب بودم , رفتی
من به دنبال تو تا دشت دویدم
آسمان را دیدم , گفت او پنهان نیست , دست من سقف بلند دل اوست
لحظه ای بعد گریست
من به خورشید گفتم که به دنبال توأم
و هنوز از پی تو می آیم
به تو می اندیشم , به تو در زمزمه های باران , در لطف , صفا , همرنگی
به تو می اندیشم , تو کجایی ؟ , برگرد
باز آ ریشه ی غم را بر کن
باز آ درد مرا درمان کن
صبح گاهی که هوا ابری نیست
چشم در راه تو دارم تا شب
و تو می آیی و من اولین سرخی گل در چمنت خواهم شد
این زمستان
به تو می اندیشم . . .
این یه راهنمای دانشجوییه که مسائل مروری رو حل کرده .
برای دانلود اینجا را کلیک کنید
فرض کنید که:
شما مشاور و مدد کار اجتماعی هستید زن حامله ای میشناسید که هشت فرزند دارد
سه فرزند او ناشنوا
دو فرزند او کور
و یکی دیگر هم عقب افتاده ذهنیست
و این فرزند هم از نظر دکترها احتمال کر شدن یا عقب افتاده بودن را دارد
در ضمن خود این خانوم مبتلا به بیماری سفیلیس است.
از شما مشورت میکند که آیا سقط جنین کند یا خیر؟؟؟...
به ایشان چه پیشنهاد میکنید؟؟؟.....
خواهید گفت کورتاژ کند؟....یا نه؟؟؟با این وضع زندگی....به او چه میگویید؟؟؟؟
به ادامه مطلب برید......
حکایت پائولو کوئیلو، از تناقض باورها در مسجد و میخانه و محکمه جالب است ، او حکایت غریبی از ایمان مرد شراب فروش به تاثیر دعا و انکار ملای مسجد بر تاثیر دعا دارد ! می گوید : مشروب هم سرو می شد . بلای آسمانی بر این رستوران نازل ! و اضافه کرد : اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد ، از درگاه خدا ناامید نمی شود . نمی دانم چه بگویم ؟! سخن هر دو را شنیدم : |
عدد اکتان مقیاسی است برای نشان دادن مقاومت بنزین و یا دیگر سوختها در مقابل احتراق خود به خود (بدون جرقه). به ایزو اکتان (2،2،4-تری متیل پنتان) عدد 100 و به نرمال هپتان عدد صفر داده میشود.عدد اکتان بنزین عبارت است از درصد ایزواکتان در نرمال هپتان که که دارای خاصیت ضد کوبشی برابر با بنزین مورد آزمایش در شرایط آزمون استاندارد باشد. به زبان ساده هر چه عدد اکتان یک سوخت بیشتر باشد آن سوخت در مقابل پدیده احتراق مخرب مقاوم تر است.
معنی عدد "اکتان" چیست ؟ می دانید که تقریبا اکثر خودروها از موتورهای 4 زمانه بنزینی استفاده می کنند . یکی از این 4 مرحله همان مرحله تراکم است. یعنی زمانی که سیلندر پر از هوا و سوخت را توسط پیستون تحت فشار قرار داده و حجم آن کاهش می یابد ؛ قبل از اینکه سیستم جرقه زنی اقدام به جرقه زدن توسط شمع نماید . مقدار این تراکم " نسبت تراکم " خوانده می شود . موتورها ممکن است نسبت تراکمی بین 8 تا 10 داشته باشند . دسته بندی ( رتبه بندی ) اکتان بنزین به ما می گوید که سوخت مورد نظر چه مقدار می تواند متراکم شود قبل از اینکه خود به خود منفجر شود . زمانی که مخلوط سوخت و هوا قبل از جرقه زنی شمع به علت تراکم منفجر میشود . در این حالت اصطلاحا می گویند که حالت "ضربه " پیش آمده و مخلوط سوخت و هوا قبل از جرقه زنی منفجر شده . که این ضربه می تواند صدماتی به موتور بزند ( از جمله به گژنپین , پیستون , شاتون و.. ) .بنابراین چیزی نیست که دوست داشته باشیم رخ بدهد .سوختهای با اکتان پایین (مانند بنزین معمولی با اکتان 87) می توانند کمترین مقدار تراکم قبل از انفجار خود به خودی را داشته باشند . نسبت تراکم موتور توسط درجه بندی اکتان سوختی که بایستی به خودرو خود بزنیم مشخص می شود. یکی از راههای افزایش "اسب بخار " موتور , افزایش نسبت تراکم است . بنابراین "موتور با کارایی بالا " یک نسبت تراکم بالا دارد و نیز نیاز به سوخت با اکتان بالا نیز دارد . از مزیتهای نسبت تراکم بالا این است که اسب بخار بیشتری به دست می دهد بدون اینکه اندازه موتور تغییری کند یا وزنش زیاد شود . و از معایب آن نیز این است که استفاده از سوخت با اکتان بالا هزینه بالایی نیز دارد . اسم " اکتان " از حقیقت زیر ناشی میشود : وقتی شما نفت خام را در پالایشگاه می شکنید , د ر حقیقت شما زنجیرهای کربنی با طولهای متفاوت بدست می آورید . این طولهای زنجیری متفاوت می توانند از همدیگر جدا شوند و یا در سوختهای دیگر مخلوط شوند . برای مثال شما ممکن است نام را شنیده باشید. " متان " و "پروپان" و "بوتان" هر سه , از هیدرو کربن ها هستند . متان فقط یک اتم کربن دارد ؛ پروپان نیز سه اتم زنجیری کربن دارد و بوتان 4 اتم و پنتان 5 اتم و هگزان 6 اتم و هپتان 7 اتم و سرانجام اکتان 8 اتم کربن دارد . هپتان از نظر نسبت تراکم ضعیف است و فقط به مقدار کمی متراکم میشود و بعد از آن نیز خود به خود منفجر میشود . ولی اکتان از این نظر بسیار خوب است . شما می توانید آن را بسیار متراکم کنید و اتفاقی نمی افتد . بنزین با اکتان 87 بنزینی است که 87 درصد اکتان و 13 درصد هپتان دارد . اکتان نیز در یک سطح از نسبت تراکم خود به خود منفجر میشود و فقط بایستی در موتورهایی به کار رود که نسبت تراکم آن ها از این سطح بالاتر نباشد . در طول جنگ اول جهانی کشف شده بود که می توان یک ماده شیمیایی به نام تترا اتیل سرب به بنزین اضافه کرد و رتبه اکتان آن را به صورت قابل توجهی افزایش داد و این باعث افزایش استفاده از سرب در بنزین میشود . متاسفانه تبعات افزودن سرب به بنزین به قرار زیر است:
• سرب مانعی در مقابل مبدل کاتالیست ایجاد میکند و آن را ظرف چند دقیقه خراب میکند .
• زمین پوشیده از لایههای نازک سرب میشود و سرب نیز یک ماده شیمیایی بسیار سمی است که برای انسان ها خطرناک است.
زمانی که استفاده از سرب در بنزین ممنوع شد , بنزین گران تر شد چون پالایشگاه دیگر نمی توانست با افزودن سرب درجه اکتان آن را بالا ببرد.
هواپیماها اما هنوز اجازه دارند که بنزین با سرب بزنند که این نوع از بنزین به Avgas معروف است و عدد اکتان 100 یا بالاتر عموما در موتورهای با عملکرد بالای هواپیما استفاده میشود . در مورد Avgas 100 رتبه کارایی بنزین است و نه درصدی از عدد اکتان آن . در حقیقت افزودن تترا اتیل سرب سطح تراکم بنزین را بالا می برد و نه عدد اکتان را .
مهندسان هم اکنون در تلاشند تا موتورهای هواپیما را بهبود بخشند تا بتواند از بنزین بدون سرب استفاده کنند . موتورهای جت هم اکنون نفت سفید می سوزانند .
عدد ستان (Cetane number>/>) یک معیار اندازه گیری جهت نشان دادن زمان تاخیر احتراق سوخت میباشد . بدان معنی که زمان تاخیر میان شروع پاشش به داخل محفظه احتراق و شروع احتراق سوخت که در طی این تاخیر زمان ، سوخت جمع شده و سپس محترق می گردد و این احتراق به صورت انفجار صورت می گیرد تا بتواند یک ضربه قدرتی تولید نماید ./span>
خبرآنلاین نوشت:
در تماسی که برای احوالپرسی از علیرضا افتخاری
داشتیم، بسیار ناراحت بود و گفت: «میخواهم بروم. کارهای لازم را هم انجام
دادهام. دیگر باید بروم...» حالا اما مشخص شده است که او «فرانسه» را
برای زندگی انتخاب کرده است. خوانندهای که سالهاست با صدای دلنشینش آثار
محبوبی برای ایرانیان به یادگار گذاشته است و حالا در پس اتفاقاتی
شبهسیاسی قصد رفتن از وطن را دارد.
افتخاری در این مصاحبه که بصورت زنده پخش می شد گفت: من در برنامه ای به رسم ادب به رئیس جمهور عزیزمان ادای احترام کردم. از آن زمان به بعد،من و خانواده ام به وسیله تماسهای تلفنی مورد اذیت و آزار قرار گرفتم.
وی در ادامه با ذکر این نکته که ما همه باید در یک مسیر باشیم گفت:اهانت هایی که به خودم شد را می بخشم اما اهانت هایی که به دخترم در دانشگاه صورت گرفت را به هیچ عنوان نمی بخشم.
وی همچنین در حالی که به حالت بغض سخن می گفت، به تشریح نحوه برخوردهای ناشایست با خانواده اش پرداخت و گفت:در دانشگاه موهای دختر مرا کشیده اند و به وی توهین کرده اند در حالی که او یک استاد دانشگاه است.
ولی واقعا اینجوری باید با یه هنرمند برخورد کرد؟؟؟
همیشه هر چیزی که نباید در بهترین حالتش باشه
و هر کاری که نباید در اوج شادی و خنده انجام بشه و نتیجه ی با حالی داشته باشه
همیشه هر خوشی ای نتیجشم خوش نیست ، بیشتر مواظب کارامون باشیم ...
برای خوندن داستان به ادامه مطلب برید
ادامه مطلب ...خواجه شمس الدین محمد شیرازی شاعر و حافظ قرآن، متخلص به حافظ و معروف به لسان الغیب از بزرگترین شاعران غزل سرای ایران و جهان به شمار می رود. حافظ را نمی توان از سنخ شاعران تک بعدی و تک ساحتی محسوب و تفکر شاعرانه اش را تنها به یک وجه خالص تفسیر و تاویل کرد.
او از بزرگترین شاعران نغزگوی ادبیات فارسی است. حافظ در اوایل قرن هشتم ه.ق- حدود سال 727- در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش بهاءالدین، بازرگان و مادرش اهل کازرون بود. پس از مرگ پدر، شمس الدین کوچک نزد مادرش ماند و در سنین نوجوانی به شغل نانوایی پرداخت. در همین دوران به کسب علم و دانش علاقه مند شد و به درس و مدرسه پرداخت. بعد از تحصیل علوم، زندگی او تغییر کرد و در جرگه طالبان علم درآمد و مجالس درس علمای بزرگ شیراز را درس کرد.
خدایی چقدر وقته یادی ازش نکردی ؟
چقدر خوبه تو این روز که ملقب به روز بزرگداشت حافظه ، ما هم به دیدارش بریم !
با با همشهریمون هست (اگرم از شهر دیگه واسه تحصیل به شیراز اومدین ، دیگه جزئه همشهریامون حساب می شین) ، تازه مردم شهرهای دیگه واسه دیدنش سرو دست میشکنن ، پس بیاید با جمع شدن تو آرامگاهش به همه ثابت کنیم هوای شاعر بزرگ شهرمونو داریم .
وعده ما فردا شب((((۲۰ مهر)))) ، آرامگاه زیبای حافظ (حافظیه)
لازم به توضیحه که مراسم از ۱۶ تا ۲۰ مهر هست ولی برای روزهای ۱۶ تا ۱۹ باید از ارشاد اجازه ورود بگیرید.....اما ۲۰ برای عموم آزاد هست.
توی کانادا : با هم مسابقه می دن .
توی فرانسه : همه هم زمان شروع به حرف زدن می کنند .
توی ایتالیا : در مورد مد عینک و لباس جدیدشون بحث می کنند .
توی مصر : می رن یه جایی می شینن و قلیون می کشن .
توی افغانستان : اگه پول نداشته باشن کار می کنن و اگه پول داشته باشن ، می خوابن .
توی ژاپن : هیچ وقت 5 نفر دور هم جمع نمی شن ، چون همیشه حداقل 3 نفرشون کار دارن .
توی آلمان :درباره ی سیاست های دولت حرف می زنن .
توی پاکستان : یه باند قاچاق تشکیل می دن .
توی عراق : برای حمله به سرباز های آمریکایی نقشه می کشن .
توی هند : با همدیگه می رن سینما !
توی کوبا : هر وقت 5 نفر یا بیشتر یه جا جمع بشن ، از فیدل کاسترو تعریف می کنن .
توی کره جنوبی : با هم یه شرکت راه می اندازن و یه کالای ژاپنی رو کپی می کنن .
توی مکزیک : دو نفرشون دوِِِئل می کنن ، یه نفرشون ناظر دوئل میشه ؛ و دو نفر دیگه هم چرت می زنن .
و توی ایران : ... ؟!!شما بگین .....
چرا نظر نمی دین ؟؟!!!!
خودتو آماده ی کلی خنده کن و برو تو ادامه مطلب
می خوام ببینم دیگه بازم می تونی نظر ندی ؟
اگه بیش تر از 5 دقیقه خندیدی لا اقل همینو بگو !
ادامه مطلب ...مرا کسی نساخت , خدا ساخت , نه آنچنان که (کسی می خواست ) ,که من کسی نداشتم , تنها کسم خدا بود , او بود که مرا ساخت , آنچنان که خودش خواست , نه از من پرسید و نه از آن (من دیگرم ) , من یک گل بی صاحب بودم . مرا از روح خود در آن دمید , و بر روی خاک و در زیر آفتاب تنها رهایم کرد . (مرا به خودم واگذاشت ) .عاق آسمان ! کسی هم مرا دوست نداشت , به فکرم نبود . وقتی داشتند مرا می آفریدند , می سرشتند , کسی آن گوشه خدا خدا نمی کرد . وقتی داشتم روح می پذیرفتم , شکل می گرفتم , قد می کشیدم , چشمهایم رنگ می خورد , چهره ام طرح می شد , فرشته ی ظریف و شوخ و مهربان و چابک پنجه ای , با نوک انگشتان کوچک سحر آفرینش . آن را صاف و صوف نمی کرد . برانگاره ی کاشکی که تک درختی خشک بر پرده ی خیالش تصویر کرده است , آن را تیز و عصیان و مهاجم نمی پرداخت . وقتی می خواستند قامتم را بر کشند خویشاوند شاعر خیال پرور و بلند پروازی نداشتم تا خیال و آرزوی خویش را نثار بال های من کند . وقتی می خواستند کار دل را در سینه ام آغاز کنند . آشنایی دلسوز و دل شناس نداشتم تا برود و برگردد و از خزانه ی دل های خوب بهترین را برگزیند . وقتی روح را خواستند در کالبدم بدمند هیچکس پریشان و ملتهب دست به کار نشد تا از نزهتگه ارواح فرشتگان , قدیسان , شاعران , عارفان و الهه ی زیبایی های روح و خدایان هنر و احساس و ایمان , نازترین , و نازنین ترین را انتخاب کند . وقتی.........وقتی..........وقتی............وقتی..... و در این اوقات از من نظری نخواستند . ( پس به اجبار آفریده شدم )....