25 فروردین بزرگداشت ((فرید الدین ابو حامد محمد عطار نیشابوری)) را گرامی میداریم.
او داروسازی را در جوانی فرا گرفت و لقبش هم از همان زمان عطار شد.
عطار از آن جمله شاعرانیست که گفته شده شعری در وصف عشق زمینی ندارد بر خلاف حافظ و مولوی و.....
ماجرای شهادت عطار ار غمانگیزترین رخدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک به جای میگذارد. تذکرهنویسان در این خصوص نگاشتهاند که: پس از تسلط چنگیز خان مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز به دست لشگر مغول اسیر گشت. گویند مغولی میخواست او را بکشد، شخصی گفت: این پیر را مکش که به خونبهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که به خونبهای او یک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود: بفروش که بیش از این نمیارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را هلاک کرد.
به نظر من یکی از زیباترین شعر های عطار اینه :
جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد | رمزی ز راز عشقت، در صد زبان نگنجد | |
سودای زلف و خالت، در هر خیال ناید | اندیشهٔ وصالت، جز در گمان نگنجد | |
هرگز نشان ندادند، از کوی تو کسی را | زیرا که راه کویت، اندر نشان نگنجد | |
آهی که عاشقانت، از حلق جان برآرند | هم در زمان نیاید، هم در مکان نگنجد | |
آنجا که عاشقانت، یک دم حضور یابند | دل در حساب ناید، جان در میان نگنجد | |
اندر ضمیر دلها، گنجی نهان نهادی | از دل اگر برآید، در آسمان نگنجد | |
عطّار وصف عشقت، چون در عبارت آرد | زیرا که وصف عشقت، اندر بیان نگنجد |