این خاطره کوتاه رو یکی از دانشجوهای ژنتیک دانشگاه اصفهان(س.ص) تعریف میکنه!
جالب بود...
یه استاد داشتیم هر سری می آمد سر کلاس به دخترا تیکه می انداخت. یه بار دخترا تصمیم می گیرن با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون. قضیه به گوش استاد می رسه. جلسه بعد یه کم دیر میاد سر کلاس، می گه از انقلاب داشتم می آمدم دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده رفتم جلو پرسیدم، گفتن با کارت دانشجویی شوهر می دن! دخترا پا می شن برن بیرون، استاده می گه کجا می رید؟ وقتش تموم شد، تا ساعت 10 بود!
ای ول به استاده :))) دمش گرم!
بدون شک شما مذکر هستی!!!
آورین آورین از کجو فهمیدی D:
ما اینیم دیگه!!!!!