توسط این سایت به آینده تون ایمیل بزنین.تاریخی که میخواین این ایمیل به دستتون برسه رو مشخص کنین و هر چی میخواین برای آینده تون توش بنویسین و بعدش توی تاریخی که بهش گفتین نامه رو دریافت کنین و ببنید گذشته چی میخواستین و چه می کردین و برای آینده چه چیزهایی رو میخواستین.
میشه ازش به عنوان یه تقویم که کاراتون و یاد آوری کنه استفاده کرد یا اینکه میتونید هرچقدر دوست دارید واسه آیندتون برنامه بریزید و خیال بافی کنید بعد ببینید به اون چیزایی که میخواستید رسیدید ؟
البته اگه تا اون موقع فیلتر نشه
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.
زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"
و
او به زن چنین گفت:
"شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی
یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می
خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.
چند
مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو
ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می
بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.
او
داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید.
وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود،
درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.
وقتی
پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در
چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من
ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد،
همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من
بپردازی، باید این کار رو بکنی.
همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت:
چند سال پیش وقتی نام نوجوان 13 ساله مازندرانی به عنوان کمسنترین داوطلب کنکور سراسری سال 81 سر زبانها افتاد، کمتر کسی پیشبینی میکرد که «فرهنگ فلاح» آنقدر تند و تیز حرکت کند که هفت سال بعد درحال آماده کردن تز دکترایش باشد. فرهنگ فلاح درس خواندن را از سه سالگی آغاز کرد! سنی که بیشتر بچهها در آن مهارتهای اولیه بازی کردن را یاد میگیرند. او در 6 سالگی مقطع ابتدایی را تمام کرد و در 12 سالگی دیپلم گرفت! با او همصحبت شدیم.
فرهنگ فلاح :
در سال 1368 در شهرستان نور استان مازندران به دنیا آمدم و مشغول تحصیل سال دوم دکترای فیزیک در دانشگاه علم و صنعت تهران میباشم.
من سه خواهر دارم و خودم فرزند چهارم خانواده میباشم. فاضله بزرگترین فرزند خانواده متولد سال 1363 و مشغول تحصیل سال سوم دکترای ریاضی در دانشگاه صنعتی شریف است. هنگامه و هدی متولد سال 1365 هستند. هنگامه در حال دفاع از پایاننامه کارشناسی ارشد رشته شیمی در دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی و هدی دوره کارشناسی رشته جغرافیا در دانشگاه تهران را به پایان رسانده است ضمن اینکه پدرم کارشناس برق میباشد.
فقط درس خواندم
من در سن سه سالگی تحصیلات ابتدایی را در منزل آغاز کردم. تحصیلات دورههای راهنمایی و متوسطه را نیز در منزل به همراهی خواهرانم ادامه دادم. سال 1380 در سن دوازده سالگی در امتحانات سوم راهنمایی، اول دبیرستان و سوم دبیرستان شرکت کرده و مدرک دیپلمم را با معدل 19 کسب کردم. سال 1381 امتحانات پیش دانشگاهی را با معدل 19 گذراندم و در تیرماه 1381 در سن سیزده سالگی در کنکور سراسری با رتبه زیر 3000 در رشته فیزیک دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شدم. در سال 1385 مقطع کارشناسی را با معدل 97/18 و رتبه اول به پایان رساندم. در سال 1387 مقطع کارشناسی ارشد فیزیک از دانشگاه علم و صنعت را با معدل 54/19 و رتبه اول کسب کردم و در همان سال تحصیل در مقطع دکترا، در رشته فیزیک دانشگاه علم و صنعت را آغاز کردم.
از او بیشتر بدانیم
* روزی پنج تا هفت ساعت مطالعه میکنم. در شرایط خاص به 12 ساعت هم رسیده است.
* خندهرویی عادتی است که آموختهام، مطمئنا هر انسانی با روحیه خوب میتواند کارهایش را به درستی انجام دهد.
* برنامه درسی تمام چهار فرزند خانواده توسط پدرم مشخص میشد.
* در زمان ورود به دانشگاه 13 ساله بودم، اکثر دانشجویان و اساتید مرا از طریق مصاحبههایی که انجام داده بودم، میشناختند.
* درسهایم را در خانه میخواندم و بعد از من امتحان میگرفتند و براساس آن مقطع درسیام مشخص میشد.
* هفت انتخاب اول من در دانشگاه فیزیک بود و بعد هم که وارد دانشگاه شدم روز به روز بیشتر از رشتهام رضایت پیدا کردم، به طوری که حالا هر قدر در جنبههای بنیادی فیزیک مطالعه میکنم، سیر نمیشوم.
* مادرم وقت زیادی برای درس خواندن ما میگذاشت، برای هر چهار نفر ما حکم اولین معلم را داشت و با دقت زیاد درسهای دوره ابتدایی را در خانه به ما یاد میداد.
* از هشت سالگی به بعد سرعت درس خواندنم بیشتر شد، با خواهرهای دوقلویم برنامه میگذاشتیم و درس میخواندیم، فاضله هم که از ما جلوتر بود، کمکمان میکرد و اشکالات ما را برطرف میکرد.
* از همان زمان تلویزیون را کنار گذاشتیم، برای خودمان زمانبندی کرده بودیم و 50 دقیقه درس میخواندیم و 10 دقیقه استراحت میکردیم، درست از هشت صبح تا پنج بعدازظهر، یک ساعت هم فوق برنامه داشتیم، در همان 10 دقیقه بازی میکردیم.
* من مدرسه نرفته وارد دانشگاه شدم.
* من از همان روز ثبتنام در دانشگاه تصمیم گرفته بودم دوره لیسانس را یک ساله تمام کنم. اما مسئولان دانشگاه اجازه ندادند، در حقیقت من با احتساب دو ترم مرخصی تحصیلی، در شش ترم لیسانس گرفتم.
* تنها دغدغه من در زندگی مطالعه است! ترجیح میدهم از یک سری روابط و دلمشغولیها به نفع درسم چشمپوشی کنم. درس خواندن کار اصلی من است و لذتبخشترین بخش زندگیام.
* برای من به دست آوردن نمره 20 کار سختی نیست.
* ترم اول و دوم مقطع دکترا را با معدل 20 تمام کرده بودم. در حال حاضر میتوانم بگویم که مهمترین آرزویم تمام کردن دوره دکترا با معدل 20 است که تاکنون خیلی به این آرزو نزدیک شدم.
* تلویزیون اصلا سرگرمم نمیکند، سینما هم همین طور... ترجیح میدهم فیلمهای خوب دنیا را در خانه ببینم.
* نبوغ در خانواده ما ارثی است
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،
من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،
من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،
با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست،
اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید
عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان
چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم،
آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،
توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد
بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،
می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.
آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،
من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی
وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت
گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت...
قابل توجه دانشجویان گرامی حذف و اضافه نیمسال دوم 90-89 تا ساعت 14 روز دوشنبه مورخ 9/12/89 تمدید شد. دانشجویان تمامی رشته ها و ورودی ها می توانند تا زمان مذکور جهت انجام حذف و اضافه به سایت مراجعه نمایند.
این پست برای اینه که بفهمین چقدر ما بدبختیم....!!!!!
آفتاب: کره جنوبی قصد دارد ظرف دو سال آینده اینترنت با سرعت 1 گیگابیت بر ثانیه را به کاربران خانگی این کشور عرضه کند.
در حقیقت کره جنوبی براساس آخرین طبقه بندی موسسه "آکامی"، با سرعت متوسط 16.63 مگابیت برثانیه بالاترین سرعت اینترنت را در دنیا در اختیار دارد در حالی که آمریکا با سرعت متوسط 4.6 مگابیت برثانیه در رتبه 12 این طبقهبندی ایستاده است.
اکنون کرهایها در تلاشند تا یک اینترنت فوق پرسرعت را به کاربران خود عرضه کنند. این پروژه پیشبینی میکند که کاربران خانگی کره جنوبی تا پایان سال 2012 به سرعت اینترنت 200 برابر سرعت اینترنت در آمریکا دسترسی یابند.
حالا قیمت ها رو داشته باشین :
دولت این کشور اولین طرح آزمایشی این پروژه را با شرکت هزار و 500
کاربر خانگی در 5 شهر آغاز کرده است. هر کاربر با پرداخت تنها 30 هزار ون
(حدود 27 دلار) در ماه حق اشتراک میتوانند از این اینترنت برخوردار شوند.
براساس گزارش نیویورک تایمز، کره جنوبی نه تنها بالاترین سرعت اینترنت در دنیا را به کاربران خود عرضه میکند بلکه شهروندان کرهای ارزانترین اینترنت دنیا را در اختیار دارند به طوری که کاربران آمریکایی برای استفاده از سرعت اینترنت نسبتاً آهسته 4.6 مگابیت برثانیه باید ماهانه 46 دلار پرداخت کنند درحالی که کاربران کره ای با پرداخت تنها 36 دلار در ماه میتوانند از اینترنت با سرعت 100 مگابیت بر ثانیه بهرهمند شوند.
کاربران ایرانی برای دسترسی به اینترنت تنها با سرعت حداکثر 512 کیلوبیت برثانیه حدود 70 دلار((حدود 2برابر)) در ماه میپردازند.
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی شریف و درستکار باش.
مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند، ولی آنان را ببخش.
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش.
اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش.
آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش.
اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند، ولی شادمان باش.
نیکی های درونت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش.
بهترین های خود را به دنیا ببخش، حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.
و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان "تو و خداوند" است نه میان تو و مردم.
متن ترانه شعر تانگو از محسن نامجو :
دانلود آهنگ((کلیک کنید،لینک مستقیم))
تمام این شعر که سه واژهاش را هنوز بیشتر نسروده ام
قبل از این نسروده ام
میخاهد بگوید که هوا برای زندگی کافی نیست
و نور نیز لازم
و این میرساند که
اگر رسانا باشد شعر آنکه می سراید میتواند مرده باشد
و میتواند کور ، کامل.
و این می رساند که آن که میرساند عاشق است که کور میتواند باشد و مرده
پس هوا را از او بگیر
خنده ات را ، نه
هوا را از او بگیر
گریه ات را ، نه
که موی گندیده ی به چشم نامده ات هم مازاد بر من است
اصلا تو خورشیدی
از این شعر تکراری تر هم هست؟؟؟
هوا را فضا را غذا را ، حض ها را از من بگیر ، خنده ات را نه.
جهان را از من بگیر ، امان را خزان را باد وزان را
ای باد وزنده از برج پرتابم کن که بیافتد این شاعره که تمام این شعر ها را سروده
عشق یعنی از یکدگر آویختن
وقتی که تمام جهان در راه است و ول است و رهاست.
رها را از من بگیر خنده ات را ، نه
تمام این شعر قبل از اینکه بسرایمش میخاست همین را بگوید.
سلام
امیدوارم حال همه ی دوستان دانشجو مهندسین گرامی سرمایه های کشور...خوب باشه
بیاید یکم امروز باهم صحبت کنیم شاید یادمون بره چه بلایی دارن سرمون میارن
یه روز سایت اشکال داره یه روز قطع میشه یه روز میگن واریز شهریه اینترنتی فرداش میگن حضوری از اینا که بگذریم انتخاب واحدمونم آخرشه !
روز اول دو تا کلاس واسه یه درس باز میشه بعد تازه اسم استادم نداره دانشجوی بیچاره باید شیر یا خط بندازه چشم بسته یکی و انتخاب کنه
روز بعد اسم استاد اعلام میشه میخوای کلاس و عوض کنی میگه به علت مینیمم شدن ظرفیت امکان نداره
روز بعد میاد میبینی ااااااااااااااا اون استادی که میخواستی ارائه داده اما همچنان به علت مینیمم بودن ظرفیت امکان حذف وجود نداره
خلاصه این میگذره و میگذره تا وقتی که ظرفیت کلاس میشه ۳ نفر اما همچنان مینیمم ظرفیته
و
روز به روز استادای بهتر و رو میشن و به سرعتم کلاساشون پر میشه و بلاخره زمان انتخاب واحد به پایان میرسه و تو میمونی و ...
اما بعد میبینی اون استاده که تو میخواستی باهاش کلاس بگیری ، با وجود اینکه سایت قطع بود و ظرفیت مینیمم بود و میگفت بدهی داری ۱ روزه کلاسش پر شده و ۸۰ نفر با اون استاده کلاس گرفتن ، حالا چجوریش دیگه به من و شما مربوط نمیشه
آخییییییی !!
ادامه مطلب ...مردان قبل و بعد از ازدواج
قبل از ازدواج: خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج: بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه ی اخلاقی: سحر خیز شدن
قبل از ازدواج: رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج: رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه ی اخلاقی: معتبر شدن
قبل از ازدواج: خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج: خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه ی اخلاقی: تقویت معده
قبل از ازدواج: استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج: کار کردن در شرایط سخت
نتیجه ی اخلاقی: ورزیده شدن
قبل از ازدواج: دید و بازدید از اماکن تفریحی
بعد از ازدواج: سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه ی اخلاقی: صله رحم
قبل از ازدواج: آموزش گیتار و س نتور و غیره
بعد از ازدواج: آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه ی اخلاقی: همدردی با زن ها
قبل از ازدواج: گرفتن پول تو جیبی از بابا
بعد از ازدواج: دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه ی اخلاقی: مستقل شدن
قبل از ازدواج: ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج: ایستادن در صف شیر و گوشت
نتیجه ی اخلاقی: آموزش ایستادگی
قبل از ازدواج: رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج: در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه ی اخلاقی: امنیت کامل