روی سطح صبح
مثل یک ستاره آرمیده بود
غنچه ای
که آفتاب را تاب خنده اش نبود
یا پرنده ای که دیده چون گشود
کهکشان را به روشنی ربوده بود
ای تلاوت ترانه های آب در دهان رود
آسمان فرصتم ،
در غبار روزهای رفته خفته است ؛
با تلاوتت مرا طراوتی ببخش
در میان کهکشان روشنت مرا بتاب
من نشسته بی تکان
بی شتاب
همچو تاب خالی یی ز کودک و نسیم
بی ترانه
بی سرود ...
در غبار روزهای رفته خفته ام
با تلاوت کلام کهکشانیت یک دهان مرا بخوان
ای که روی سطح صبح
مثل غنچه ی ستاره آرمیده ای
در میان آسمان فرصتم
تابش تبسمی بدم
طرح خنده ای ...
(منصور پایمرد)
می خواسن اصلا یه بخش مشاعره راه بندازید؟
خوبه ها توی آرشیو هم بذارید پستشو . هرکی یه بیت بگه :D
من امتحانام تموم شد . دلتون آب:D
فکر بدیم نیست . آدم شاعر و ادبی کم نداریم .
پس واسه من که فردا 2 تا امتحان دارم دعا کن .
انشالله نمره هات خوب بشه .... امتحانتون آسونه ! من مطمئنم ;)
افسوس که آنچه برده ام باختنیست بشناخته ها تمام نشناختیست
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت بگذاشته ام هر آنجه بر داشتنیست
قشنگ بود ! حالا چرا این همه دلسرد و نا امید ؟؟؟؟
نه بابا منو نا امیدیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا صب کن تو دفتره شعرم یه شعر خوب بیدا کنم
حیف که همرام نییییییییییییی
باشه . هر وقت دفتر شعرت پیشت بود ، یه شعر بذار .