وبسایت دانشجویی مهندسی شیمی

سلام.... امیدواریم بهترین سایت دنیا رو بنویسیم www.iaushirazche.ir

وبسایت دانشجویی مهندسی شیمی

سلام.... امیدواریم بهترین سایت دنیا رو بنویسیم www.iaushirazche.ir

مناظره دو شاعر با احساس

دو شاعر با احساس معاصرمون که خدا هم بیامرزتشون با هم  مناظره هنری داشتن که من هرچی گشتم تاریخشو پیدا نکردم. شعر اول شعریست از حمید مصدق که فروغ فرخزاد در جوابش شعر دومی رو گفته.((گرفتن مفهومش خیلی سادست ))


تو به من خندیدی از حمید مصدق


تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت


جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق


من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت


مشکلات بی جواب microsoft (قسمت اول)

هند کشف کرد که هیچ کس نمیتواند پوشه ای به نام CON و AUX را درهیچ قسمتی از کامپیوتر ایجاد کند. این چیزی خیلی عجیب... و باور نکردنی است.
در مایکروسافت ، کل تیم نمی توانند پاسخ چنین اتفاقی را بدهند!!
همین حالا امتحان کنید ، فولدرهایی به نام CON و AUX را نمیتوانید ذخیره کنید.

به غربت بارون رسیدیم



واقعاً به غربت بارون رسیدیم

من که یادم رفته بارون چه شکلی بود.

ترسم از اینه بارون هم بشه مثل چیزایی هست که امروز باباها و مامانا واسه بچه هاشون تعریف میکنن و میگن قدیما یادش بخیر این بود و اون نبود......بعد فکرشو کن چند ساله دیگه باید هرکسی واسه بچش از بارون بگه که چه شکلی بود


اگه بارون نباشه چی میشه؟

بدترین اتفاقی که میافته اینه که شعر ((باز باران با ترانه ......)) از توی کتابای دبستان حذف میشه و شاید دیگه فیلم خواهران غریب رو کسی نگاه نکنه چون نمیدونن بارون چیه.


من همین جا با صدای بلند از  خدا میخوام یه ابر خیلی بزرگ  بفرسته طرف شیراز تا بارون بیاد  و همه ی کثیفی ها رو بشوره و ببره ....بابا ۱۵ روز دیگه زمستون شروع میشه و هنوز یه بارون پائیزی از همونایی که میچسبه به آدم نیومده.



شاید اگه یکی یه روزی به همه بگه این بارونی که میاد آخرین بارونه دیگه هیچکسی توی اونروز چتری نگیره دستش.

شاید این بارون که اومد ((اگه اومد))آخرین بارون دنیا باشه

شاید آخرین بارون دنیای تو باشه

پس وقتی بارون اومد چترتو ببند

و لذت ببر

اینم واسه ماشین دوستا (قسمت 2)

خب ، خانوما آقایون ، این دفه BMW سری 3 واستون دارم  

واسه ی دیدن این ماشین خوشکل (البته بود ، الان دیگه نیست ) به ادامه مطلب برید

ادامه مطلب ...

حسنک . کبری . پترس . ریز علی و کوکب خانم قرن ۲۱

گاو ماما می کرد٬گوسفند بع بع می کرد٬سگ واق واق می کرد.

همه با هم صدا می زدند حسنک کجایی؟

شب شده بود اما حسنک هنوز به خانه نیامده بود حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.

او به شهر رفته ٬ و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.

او هر روز صبح بجای غذا دادن به حیوانات٬جلوی آینه به مو های خود ژل می زند٬ موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست،

چون او موهای خود را گلت می کند.

دیروز که حسنک با کبری چت می کرد٬

کبری به او گفت که تصمیم بزرگی گرفته است٬

کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند٬

چون کبری با پترس چت می کرد.

پترس همیشه پای کامپیوتر نشسته بود و چت می کرد.

پترس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد

چون زیاد چت کرده بود

او نمی دانست که سد تا چند لحظه دیگر می شکند.

پترس در حال چت کردن غرق شد و مرد.

برای مراسم تدفین او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود

اما کوه روی ریل ریزش کرده بود٬

ریز علی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت٬

ریز علی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد٬

ریز علی چراغ قوه هم داشت٬

اما حوصله دردسر نداشت.

قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد٬ کبری و همه مسافران مردند.

اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت٬

خانه مثل همیشه سوت و کور بود٬

الان چند سالی هست که کوکب خانم٬ همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد٬

او حتی مهمان خوانده هم ندارد٬

او اصلا حوصله مهمان را ندارد.

او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند٬

او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد٬

او آخرین بار که گوشت خرید٬

چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخته بود.

اما او از چوپان دروغگو گله ندارد٬

چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد

و دیگر به همین دلیل است که کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ را ندارد



دوباره به امتحانا رسیدیم و ...

 اینم درس خوندن ما ، اء ، ببخشید ، من ؛


کج دار و مریز

اصطلاح کج دار و مریز یا به صورتی که بیشتر مردم فهم می کنند و می نویسند

«کج دار و مریض» از جمله اصطلاحاتی است که توسط مردم به اشتباه به کار می رود.

مردم آن رابا مریضی مرتبط می دانند و البته درک درستی از آن ندارند.

این اصطلاح در اصل کج دار و مریز است. به معنای اینکه ظرف را کج نگه دار و در عین حال مواظب باش که نریزد.

بنابراین می بینید که نسبتی با مریضی ندارد. شاعر در این خصوص می گوید:

رفتــم بـه سـر تـربت شمس تبـریـــز                 دیــدم دوهــــزار زنگیــــان خونــریـــز

هر یک به زبان حال با من می گفت                  جامی که به دست توست کج دار و مریز

((مولوی))


حال که این را دانستیم بیایید از این اصطلاح زیبا و ادبی درست استفاده کنیم!

چه چیز عجیبی تو این عکس می بینید !؟

 


عکس بالا را در کامپیوتر ذخیره کنید و آن را 180 درجه بچرخانید.

پیتر تامپسون استاد دانشگاه یورک، در سال ۱۹۸۰ عکس مارگارت تاچر-نخست وزیر وقت انگلیس- را دستکاری کرد و این پدیده را در آن اعمال کرد. این عکس به قدر مشهور شد که به دستکاری‌های اینچنینی عکس‌ها، اصطلاح پدیده یا اثر تاچر اطلاق شد.

درست کردن این عکس‌ها، کار چندان مشکلی نیست. کافی است که عکس خودتان یا کس دیگر را تغییر جهت بدهید ولی قسمت لب و چشم‌ها را تغییر جهت ندهید.
توضیحات مختلفی برای این پدیده وجود دارد ولی بهترین توجیه به شرح زیر است:
مغز ما به وسیله دو فرایند جداگانه اشیا را از هم تمیز می‌دهد. در فرایند اول، ما به اشیا به عنوان یک کل نگاه می‌کنیم و شیء مورد نظر را که می‌تواند چهره یک نفر باشد با نقشه ذهنی که از اشیا و چهره‌های دیگر داریم مقایسه می‌کنیم.
اما در فرایند دوم، مغز ما برای افتراق اشیایی مختلف از هم به جزئیات تمرکز می‌کند و مثلا روی بینی، لب یا چشم‌ها تمرکز می‌کند.
از آنجا که ما به ندرت، عکس‌های بالا پایین شده از چهره را می‌بینیم، مدل‌ها و نقشه‌هایی از این طور عکس‌ها را نداریم، در نتیجه فرایند اول به درستی عمل نمی‌کند و فرایند دوم تشخیص چهره، از انجا که روی جزئیات تمرکز دارد، چیز غیرطبیعی در عکس تشخیص نمی‌دهد و نمی‌تواند کشف کند که چشم‌ها و لب‌ها برعکس شده‌اند.
حقیقت این است که سیستم بینایی ما با دستگاه‌های اپتیک و رایانه‌ای ثبت و پردازش عکس تفاوت زیادی دارد. گاهی با شگقتی هنگامی که متوجه توهمات و خطاهای بینایی خودمان می‌شویم، تازه پی به این مطلب می‌بریم. اما این خطاها، جدا از جالب بودن به دانشمندان عصب‌شناس در فهم مکانیسم‌های پیچیده مغزمان کمک می‌‌کنند. چه چیز عجیبی در این عکس می بینید؟! عکس بالا را در کامپیوتر ذخیره کنید و آن را 180 درجه بچرخانید. پیتر تامپسون استاد دانشگاه یورک، در سال ۱۹۸۰ عکس مارگارت تاچر-نخست وزیر وقت انگلیس- را دستکاری کرد و این پدیده را در آن اعمال کرد. این عکس به قدر مشهور شد که به دستکاری‌های اینچنینی عکس‌ها، اصطلاح پدیده یا اثر تاچر اطلاق شد. درست کردن این عکس‌ها، کار چندان مشکلی نیست. کافی است که عکس خودتان یا کس دیگر را تغییر جهت بدهید ولی قسمت لب و چشم‌ها را تغییر جهت ندهید. توضیحات مختلفی برای این پدیده وجود دارد ولی بهترین توجیه به شرح زیر است: مغز ما به وسیله دو فرایند جداگانه اشیا را از هم تمیز می‌دهد. در فرایند اول، ما به اشیا به عنوان یک کل نگاه می‌کنیم و شیء مورد نظر را که می‌تواند چهره یک نفر باشد با نقشه ذهنی که از اشیا و چهره‌های دیگر داریم مقایسه می‌کنیم. اما در فرایند دوم، مغز ما برای افتراق اشیایی مختلف از هم به جزئیات تمرکز می‌کند و مثلا روی بینی، لب یا چشم‌ها تمرکز می‌کند. از آنجا که ما به ندرت، عکس‌های بالا پایین شده از چهره را می‌بینیم، مدل‌ها و نقشه‌هایی از این طور عکس‌ها را نداریم، در نتیجه فرایند اول به درستی عمل نمی‌کند و فرایند دوم تشخیص چهره، از انجا که روی جزئیات تمرکز دارد، چیز غیرطبیعی در عکس تشخیص نمی‌دهد و نمی‌تواند کشف کند که چشم‌ها و لب‌ها برعکس شده‌اند. حقیقت این است که سیستم بینایی ما با دستگاه‌های اپتیک و رایانه‌ای ثبت و پردازش عکس تفاوت زیادی دارد. گاهی با شگقتی هنگامی که متوجه توهمات و خطاهای بینایی خودمان می‌شویم، تازه پی به این مطلب می‌بریم. اما این خطاها، جدا از جالب بودن به دانشمندان عصب‌شناس در فهم مکانیسم‌های پیچیده مغزمان کمک می‌‌کنند.

تلقین

این نمونه ی یه تلقین خوبه برای شاد بودن..حتی اگه شاد نباشین....حد اقل بخندین




 تلقین


این روزها که می‌گذرد

شادم

این که روز‌ها که می‌گذرد
شادم

که می‌گذرد
این روزها
شادم

که می‌گذرد......

این روزها که می‌گذرد
شادم

زیرا

یک سطر در میان
آزادم
و می‌توانم
هر طور و هرکجا که دلم خواست
جولان دهم


((قیصر امین پور - ۱۳۸۶))

سیر تکاملی تیپ در ایران از دهه ی 10 تا 90

برای دیدن کاریکاتور ها به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

اولین کنسرت محسن یگانه در شیراز






اولین کنسرت ((یه آدم حسابی ، البته از نظر من))بعد از یه چند سالی که اجازه کنسرت پاپ ((پاپی که پاپ باشه))نمیدادن توی شیراز.


البته وسط آهنگ سکوت بود که دیگه همه ی سالن در بیشترین شور و هیجان خودشون بودن و دست ها و پا ها و . . . رو میچرخوندن و محسن یگانرو همراهی میکردن یه دفعه اون مسئولای ِ حالگیری صدای بلندگو رو قطع کردن و حال همرو گرفتن

که دیگه خود محسن یگانه از همه خواست که بشینن تا آهنگو تموم کرد.


اما واقعاً جای تاسف داره که توی شیراز(شهر راز) یه سالن درست و حسابی و  بزرگ واسه اجرای کنسرت  نداریم و باید توی یکی از سالن های نمایشگاه کنسرت برگزار بشه.


واقعا خوش گذشت و خیلی عالی بود .... دیگه آهنگ خوشکلی نبود که محسن یگانه نخونتش.

کلا اینجوری بگم که دل اونایی که نیومدن خیلی بسوزه....خیلی بیشتر از خیلی.




راز بقا (لحظه حمله)

جای هیچ حرفی باقی نمی مونه ، واقعاً بدون شرحه 

برای دیدنشون به ادامه مطلب برید

ادامه مطلب ...

در اینجا چهار زندان است

دراینجاچهارزندان است/به هر زندان دوچندان نَقب/درهر نقب چندین حجره/در هر حجره چندین مرد

در زنجیر


از این زنجیریان یک تن ، زنش را در تب ِِ تاریک ِ بهتانی به ضرب دشنه ای،کشتست


ازین مردان یکی در ظهر تابستان ِ سوزان،
نان فرزندانِ خود را بر سر برزن ، به خونِ نان فروش ِِِ
سخت ِ دندان گرد ،آغشتست



از اینان چند کس در خلوتِ یک روز ِ باران ریز بر راه ربا خواری نشستند
کسانی در سکوت کوچه از دیوار کوتاهی به روی بام جستند
کسانی نیم شب در گورهای تازه دندان طلای مردگان را میشکستند

من اما هیچکس را در شبی تاریک و طوفانی نکشتم
من اما راه بر مرد ِ ربا خواری نبستم
من اما نیمه های شب ز بامی بر سر بامی نجستم



در اینجا چهار زندان است        به هر زندان دوچندان نَقب            در هر نقب چندین حجره                                        

                                          در هر حجره چندین مرد

در زنجیر


در این زنجیریان هستند مردانی که مُُردار زنان را دوست میدارند
در این زنجیریان هستند مردانی که در رویایشانکه در رویایشان
هر شب ، زنیدر وحشتِ مرگ از جگر بر میکشد فریاد

من اما در زنان چیزی نمی یابم گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان خاموش
من اما در دل کوهسار رویاهای خود
جز انعکاس سردِ آهنگ ِصبور این علفهای بیابانی

که میرویندو میپوسندومیخشکندو میریزند .....‌
با چیزی ندارم گوش                                                                                                      

مرا گر خود نبود این رنج شاید بامدادی همچو یادی دورو لغزان میگذشتم از تراز خاک پست

جرم اینست

جرم اینست



((شاید ارتباط برقرار کردن با شعر مشکل باشه
میتونید این شعرو با صدای خود شاملو از لینکی که میذارم دانلود کنید.))

لینک ۱ دانلود صدای شعر

لینک ۲  دانلود صدای شعر

تعا

نن




اینم واسه ماشین دوستا

عکس هایی از Audi TT و porsche boxster در ایران  

که شما برای دیدنشون باید به ادامه مطلب برید  

دیدن این پست به بیماران قلبی توصیه نمی شه 

خدایی اگه خیلی ناراحت شدی یه نظریم بده (خوشحال می شی که نظر نمی دی)

ادامه مطلب ...

لطفاً خوش اخلاق باشید ! (نوشته ای از زبان یک ریاضیدان)

هر فرد اگر دارای اخلاق باشد پس مساوی هست با عدد یک    =1
اگر دارای زیبایی هم باشد پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم    =10
اگر پول هم داشته باشد دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم    =100
اگر دارای اصل و نسب هم باشد پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم    =1000 

و ... 


ولی اگر زمانی عدد یک رفت چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست !
پس  انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت .