وبسایت دانشجویی مهندسی شیمی

سلام.... امیدواریم بهترین سایت دنیا رو بنویسیم www.iaushirazche.ir

وبسایت دانشجویی مهندسی شیمی

سلام.... امیدواریم بهترین سایت دنیا رو بنویسیم www.iaushirazche.ir

فاصله قلب ها

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟
شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد.

قطره آب

عنوان : سقوط قطره، نهر آب

Drop Falling

نویسنده: مهدی مقیمی

By: Mahdi Moghimi

آیا تا کنون فکر کرده اید که چرا قطره آب تشکیل می شود؟ چرا آب بصورت لایه ای روی سطح پخش نمی شود؟ حتما تا به حال قطرات آب تشکیل شده روی سقف (مثلا حمام) را دیده اید. اگر دقت کرده باشید خواهید دید که یک لایه نازک سیال روی سطح وجود دارد و در نقاطی هم آب جمع شده که بصورت قطره از سطح جدا می شوند و به پایین می افتند.

یک سؤال دیگر:

آیا تا بحال به حرکت آب در جویها یا نهرها دقت کرده اید؟ آیا تا بحال به شیر آب به دقت نگاه کرده اید؟ چرا روی سطح آب جاری در نهرها خطوطی مورب تشکیل می شوند و سطح آن صاف نیست؟ چرا بر روی ستون آب خروجی از شیر یک سری شیارهایی دیده می شوند؟

 

 این مطلب را بطور کامل بصورت pdf دریافت نموده و ادامه متن بالا را مطالعه کنید



خوراک روزمره انسانها

فرض کنید که:


شما مشاور و مدد کار اجتماعی هستید زن حامله ای میشناسید که هشت فرزند دارد

سه فرزند او ناشنوا

دو فرزند او کور

و یکی دیگر هم عقب افتاده ذهنیست

و این فرزند هم از نظر دکترها احتمال کر شدن یا عقب افتاده بودن را دارد

در ضمن خود این خانوم مبتلا به بیماری سفیلیس است.

از شما مشورت میکند که آیا سقط جنین کند یا خیر؟؟؟...

به ایشان چه پیشنهاد میکنید؟؟؟.....

خواهید گفت کورتاژ کند؟....یا نه؟؟؟با این وضع زندگی....به او چه میگویید؟؟؟؟

به ادامه مطلب برید......

ادامه مطلب ...

ماجرای علیرضا افتخاری....

خبرآنلاین نوشت:

در تماسی که برای احوال‌پرسی از علیرضا افتخاری داشتیم، بسیار ناراحت بود و گفت: «می‌خواهم بروم. کارهای لازم را هم انجام داده‌ام. دیگر باید بروم...» حالا اما مشخص شده است که او «فرانسه» را برای زندگی انتخاب کرده است. خواننده‌ای که سال‌هاست با صدای دلنشینش آثار محبوبی برای ایرانیان به یادگار گذاشته است و حالا در پس اتفاقاتی شبه‌سیاسی قصد رفتن از وطن را دارد.




یک جشن و چند حاشیه

در روزی که به مناسبت گرامیداشت ارزش و منزلت خبرنگاران در تهران جشنی بر پا شده بود، علیرضا افتخاری هم یکی از مدعوین بود که به روی صحنه رفت. او روی سن بود که رییس جمهور به سمت او رفت و خواننده اشعار سنتی با او دیده‌بوسی کرد.

افتخاری در این باره گفت: رییس جمهور به محضی که به نزد من رسید خودش را از طرفداران و علاقمندان پیگیر آثارم معرفی کرد و من به رسم تشکر از این ابراز علاقه، او را در آغوش گرفتم.

ابراز علاقه و ادای رسم ادب، توسط  افتخاری به همین‌جا ختم نشد. آن چنان که همین اتفاق در محافل خبری این چنین نقل شد: افتخاری انرژی بیشتری صرف این ادای احترام کرد. بر اساس گزارش ایرنا، این استاد آواز موسیقی اصیل ایرانی پس از آن که رییس جمهور را در آغوش کشید، به او گفت: «آقای رییس‌جمهور دوستت دارم.»

اما افتخاری در گفت و گو با «خبر» این ابراز دوستی را متعلق به همه مردم ایران می‌داند و اصرار دارد که همه مردم ایران را دوست دارد و رییس جمهور را به عنوان فردی از میان همین مردم مورد احترام و ادب قرار داده است.

وی در تایید این ابراز علاقه به هموطنانش، گفت: «همان روز هم، در ادامه این مراسم و در حالیکه که خبرنگارانی از اغلب رسانه‌ها و تنی چند از هنرمندان شاهد بودند، پس از به آغوش کشیدن رییس جمهور، گفتم این حرف را ازروی خودستایی و تکلف نمی‌گویم، بلکه ازدلم برخاسته و حرف دل من است.»

البته وی در اعتراض به بازتابی که این رفتارش داشته، به آن چه که در پی ابراز دوستی به رییس جمهور، به زبان آورد اشاره‌ای نمی‌کند، اما  همه را نشات گرفته از ابراز علاقه رییس جمهور به موسیقی می‌داند. افتخاری در این مراسم چند قطعه موسیقی در وصف عروج مردان خدا و شهدا به ویژه خبرنگاران شهید خواند، که اساسا برای همین به آن مراسم آمده بود و اتفاقا فضای مراسم را به شدت تحت تاثیر قرار داد و حضار،به ویژه مسوولان و اهالی رسانه از اجرای او استقبال بسیاری هم کردند.

علیرضا افتخاری -خواننده- دیشب مهمان تلفنی بخش خبری ۳۰/۲۰ شبکه دوم سیما بود.

افتخاری در این مصاحبه که بصورت زنده پخش می شد گفت: من در برنامه ای به رسم ادب به رئیس جمهور عزیزمان ادای احترام کردم. از آن زمان به بعد،من و خانواده ام به وسیله تماسهای تلفنی مورد اذیت و آزار قرار گرفتم.

وی در ادامه با ذکر این نکته که ما همه باید در یک مسیر باشیم گفت:اهانت هایی که به خودم شد را می بخشم اما اهانت هایی که به دخترم در دانشگاه صورت گرفت را به هیچ عنوان نمی بخشم.

وی همچنین در حالی که به حالت بغض سخن می گفت، به تشریح نحوه برخوردهای ناشایست با خانواده اش پرداخت و گفت:در دانشگاه موهای دختر مرا کشیده اند و به وی توهین کرده اند در حالی که او یک استاد دانشگاه است.


ولی واقعا اینجوری باید با یه هنرمند برخورد کرد؟؟؟

۲۰ مهر ماه ، روز بزرگ داشت حافظ

 خواجه شمس الدین محمد شیرازی شاعر و حافظ قرآن، متخلص به حافظ و معروف به لسان الغیب از بزرگترین شاعران غزل سرای ایران و جهان به شمار می رود. حافظ را نمی توان از سنخ شاعران تک بعدی و تک ساحتی محسوب و تفکر شاعرانه اش را تنها به یک وجه خالص تفسیر و تاویل کرد. 

 او از بزرگترین شاعران نغزگوی ادبیات فارسی است. حافظ در اوایل قرن هشتم ه‍.ق- حدود سال 727- در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش بهاءالدین، بازرگان و مادرش اهل کازرون بود. پس از مرگ پدر، شمس الدین کوچک نزد مادرش ماند و در سنین نوجوانی به شغل نانوایی پرداخت. در همین دوران به کسب علم و دانش علاقه مند شد و به درس و مدرسه پرداخت. بعد از تحصیل علوم، زندگی او تغییر کرد و در جرگه طالبان علم درآمد و مجالس درس علمای بزرگ شیراز را درس کرد.  

 

خدایی چقدر وقته یادی ازش نکردی ؟

چقدر خوبه تو این روز که ملقب به روز بزرگداشت حافظه ، ما هم به دیدارش بریم ! 

با با همشهریمون هست (اگرم از شهر دیگه واسه تحصیل به شیراز اومدین ، دیگه جزئه همشهریامون حساب می شین) ، تازه مردم شهرهای دیگه واسه دیدنش سرو دست میشکنن ، پس بیاید با جمع شدن تو آرامگاهش به همه ثابت کنیم هوای شاعر بزرگ شهرمونو داریم .


وعده ما فردا شب((((۲۰ مهر)))) ، آرامگاه زیبای حافظ (حافظیه)



لازم به توضیحه که مراسم از ۱۶ تا ۲۰ مهر هست ولی برای روزهای ۱۶ تا ۱۹  باید از ارشاد اجازه ورود بگیرید.....اما ۲۰ برای عموم آزاد هست.

روز دختر

فردا روز دختره....

چرا ؟!باید روز دختر داشته باشیم اما روز پسر نداشته باشیم؟!....

بعد میگن اصلا تبعیض جنسیتی وجود نداره....

آخه اینکه دخترا نصف پسرها از ارث سهم میبرن و کلا در خسارات جانی دیه ی جنس ضعیف نصفه که تبعیض جنسیتی نیست اینکه اونا یه روز به اسمشونه و پسرها یه روز به اسمشون نیست! این میشه تبعیض جنسیتی..بله!!!!

اصلا جنسیتی که نصفی از سمت چپ بالای مغزش((چند روز دیگه در موردش یه مقاله علمی توی وبلاگ میذارم ))که خیلی از دانشمندها هم میگن دلیل احساسات مسخره ی دخترانه همین کم داشتنشونه از مغز....روز میخواد؟؟؟

حالا با چندتا مثال نشونتون میدم که چقدر همین یه کوچولو از مغز تاثیر داره توی زندگی:

مثلا شما برای روز دختر این اس ام اس رو میفرستی واسه ی یه دختری که بهش تبریک بگی:


گر بمیرد دختری از قبر او روید گلی!                 گر بمیرند دختران دنیا گلستان میشود ! ((روز دختر مبارک))


دختره هم کلی خوشحال میشه و زنگ میزنه بهت و تشکر میکنه و به نظرش از این قشنگتر اس ام اس توی تاریخ بوجودنیومده ولی خوب نمیفهمه که شاعر توی این شعر داخل بیت دومش داره یه آرزوی خیلی خوشکل میکنه و خیلی دوست داره که همه ی دنیا گلستان بشه.


یا مثلا این اس ام اس رو واسش میفرستی :


روز دختر رو بهت تبریک میگم

امیدوارم سال دیگه مشمول این اس ام اس نباشی و از ترشیدگی در بیایی !


میبینی که جوابتو میده که واقعا چه آرزوی قشنگییی....ممنونم....بعدش هم کلی گریه میکنه

به اس ام اس ی که تو واسه خنده فرستادی و جنس قوی کلی بهش میخنده جنس ضعیف تازه گریه میکنه.


خلاصه در این روز باید دست دعا رو بالا ببریم و از خدا بخوایم اگه میشه از این به بعد یا دختر درست نکنه یا اگر خواست درست کنه اون یه تیکه مغزشو کامل کنه .


خداجون خودت این آرزو رو بر آورده کن.


هنوز در سفرم


هنوز در سفرم

خیال میکنم در آبهای جهان قایقیست

ومن _مسافر قایق_

هزارها سال است ، سرود زنده ی دریانوردان کهن را

به گوش روزنه های فصول میخوانم

وپیش میرانم


مرا سفر به کجا میبرد؟

کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند؟

و بند کفش به دست انگشت های نرم فراغت

گشوده خواهد شد


کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش

و بی خیال نشستن و

گوش دادن

به صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور


در کدان بهار درنگ خواهی کرد

و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟


شراب باید خورد

ودر جوانی یک سایه راه باید رفت

همین


کجاست سمت حیاط؟؟؟؟

من از کدام طرف میرسم به یک هدهد؟؟؟؟........

(سهراب)

کتاب مکانیک سیالات و حل المسائل

دو تا کتاب مکانیک سیالات میذارم اینجا به همراه حل المسائل شون.


مکانیک سیالات مانسون





مکانیک سیالات وایت


نتایج نظرسنجی دوم

سلام به همگی......


این وبلاگ تا حالا 3تا نظر سنجی داشته که بعد از تعویض هر نظرسنجی نتیجه ی نظرسنجیِ قبلیرو اعلام میکنیم.

این نظر سنجی در مورد این بود که شما چه مطالبی رو دوست دارید توی وبلاگ بنویسیم.

و این رو هم نشون میده که بینندگان وبلاگ ما اصلاً با هنر میونشون خوب نیست.((تنها گزینه ای که هیچکسی بهش رای نداده))


باز هم از همه ی کسانی که در نظرسنجی وبلاگ دانشجویان مهنندسی شیمی دانشگاه آزاد شیراز شرکت کردند تشکر میکنیم.


نتایج نظر سنجی 2 :


دوست دارین بیشتر چه مطالبی رو توی وبلاگ ببینید؟


1-علمی//6.8%


2-هنری//0%((min


3-خبری//3.4%


4-دانلود//13.7%


5-کتاب و دانلود جزوه ی دانشگاهی//17.2%


6-همه ی مطالب//55.1%((max


7-اصلا هیچی//3.4%



زود قضاوت نکنید

با خوندن این دو داستان واقعی همیشه یادتون باشه که زود قضاوت نکنید.



داستان اول

زنی از اطلاعات فرودگاه متوجه شد که پروازش ۱۵دقیقه تاخیر دارد.تصمیم گرفت حالا که کمی  هم احساس گرسنگی میکند یک بیسکوییت کوچک بخرد و مشغول شود تا ۱۵ دقیقه بگذرد.بیسکویت را خرید و داخل کیفش گذاشت.

رفت و روی یکی از صندلیها نشست.

برای اینکه حوصله اش هم سر نرود تصمیم گرفت کتابش را از توی کیفش  بردارد و مطالعه بکند.

همینطور که مطالعه میکرد بیسکوییت را هم که روی صندلی کناری گذاشته بود میخورد. بعد از چند ثانیه میخواست بیسکوییت دوم را بردارد متوجه شد که مردی که روی صندلی بقلی که بیسکوییت را گذاشته بود  نشسته است هم از بیسکوییت او میخورد و روزنامه هم میخواند حتی بدون اینکه از او اجازه بگیرد.به او خیره نگاه کرد ولی او با لبخندی ملایم به او ((روز به خیر)) گفت و یک بیسکوییت برداشت و بقیه مطالعه ش را ادامه داد.

دختر حسابی زورش گرفته بود و میخاست با کیفش به سر ان مرد بکوبد.

دختر تند تر از مرد بیسکوییت خودش را میخورد تا مرد فرصت نکند بیسکوییت را بخورد و او سریع تمامش را بخورد.  هر ۳تا که دختر میخورد مرد ۱دانه میخورد .

بعد از ۱۰ دقیقه که هردو مطالعه میکردند و بیسکوییت دختر را میخوردند به بیسکوییت آخر رسید .دختر انتظار داشت که مردآخرین بیسکوییت را حداقل برای صاحب آن بیسکویت یعنی دخترک بگذارد اما دید که در کمال وقاحت مرد  بیسکوییت را نصف کرد و نصف آن را خورد و نصف دیگر را برای دختر گذاشت و ((روز به خیر )) گفت و رفت.

دختر که داشت از این بی ادبی مرد و  اینکه نتوانیت بیسکوییت خود را کامل بخورد به زمین و زمان و آدم های این روزگار فحش میداد.تصمیم گرفت که مطالعه را ترک کند و برای پرواز آماده شود.

همین که کیف خود را باز کرد تا کتابش را داخل کیف بگذارد بیسکوییتی که خریده بود را دید و یلدش آمد که او اصلا بیسکوییتی که خریده بود را از کیفش بیرون هم نیاورده.

و فهمید که تا کنون او بوده که از بیسکوییت مرد میخورده.


داستان دوم


مرد مسنی به همره پسر ۲۲ ساله اش در قطار نشسته بود.در حالی که مسافران در صندلی خود نشسته بودند قطار شروع به حرکت کرد.

بعد از حرکت قطار پسر ۲۲ ساله که کنار پنجره نشسته بود با شور و شوق به بیرون نگاه میکرد و در حالی که دستش را از پنجره بیرون آورده بود فریاد زد : پدر نگاه کن درخت ها حرکت میکنند. و پدر هم با لبخندی هیجانی پسرش را تحسین میکرد.

کنار آنها زوج جوانی نشسته بودند که حرف های پدر و پسر را میشنیدند و از حرکات پسر جوان که مثل کودکان ۲ ساله بود متعجب بودند.

ناگهان پسر دوباره فریاد زد : پدر ببین  ابرها و حیوانات هم با قطار حرکت میکنند.

زوج جوان پسر را بادلسوزی نگاه میکردند.

باران شروع شد و چند قطره روی دست پسرک که از پنجره بیرون کرده بود بارید و او باشوق گفت : پدر ببین دست من خیس شده.

زوج جوان دیگر طاقت نیاوردند و از مرد مسن پرسیدند :  چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمیکنید ؟؟؟!!!

مرد مسن گفت :ما همین الان از بیمارستان بر میگردیم.امروز پسر من برای اولین با ر میتواند ببیند.



هیچ گاه زود قضاوت نکنید.


اطلاعیه ایاب و ذهاب دانشجویان دانشگاه آزاد شیراز

نظر دانشجویان عزیز را در رابطه با ایاب وذهاب به موارد زیر جلب می نماید: 1- از ترم مهر ماه 89


دانشگاه هیچگونه هزینه ایاب و ذهابی از دانشجویان دریافت نمی نماید. 2- دانشجویان از طریق


خرید کارت دیجیتال 10 و 15 هزار تومانی از ایستگاه مجتمع خلیج فارس و با زدن کارت، هزینه ایاب و


ذهاب خود را به ازاء هر بار سوار شدن 150 تومان پرداخت می نمایند. 3- با توجه به جایگزین شدن

 


اتوبوس های اتوبوسرانی که به شرکت پارس حرکت زاگرس واگذار گردید اتوبوس ها دارای دو درب 


جلو و وسط می باشند دانشجویان پسر از درب جلو و خواهران از درب وسط اتوبوس سوار می شوند.


منبع : www.iaushiraz.ac.irسایت اطلاع رسانی دانشگاه آراد شیراز


آی دی من

سلام....


قابل توجه دوستان  آشنایان و حتی ناآشنایان


سایت یاهو در یک عملیات ناجوانمردانه آی دی قبلی منو مسدود کرده .


از همه دوستان خواهش میکنم  با این ای دی که مینویسم با من کانکت بشن چون الان از هیچ کسی هیچ آدرسی ندارم.


id : mehrdad_guitarian@yahoo.com

جدیدنرین و کاملترین اخبار ایران و جهان

این سایت اخبار سایتهای خبرگزاری هارا به صورت یک جا گردآوری و دسته بندی کرده و هر ساعت چندین بار به روز می شود.


با دیدن این سایت شما از خواندن سایتهای خبری و روزنامه ها کاملا بی نیاز می شوید.



http://persian-khabar.com



 جدیدنرین و کاملترین اخبار ایران و جهان

شایعه یا واقعیت در مورد قیمت غذای سلف

 

غذای سلف دانشگاه آزاد شیراز1500 تومان شد.

 

شاید شما هم یکی از اونهایی باشین که تون اینترنت  این عبارات رو جستجو کردین تا به وبلاگ ما  رسیدین!!!

این موضوعات ذهن شمارو هم درگیر کرده؟؟؟

ولی میدونم شما هم مثل خیلی از دانشجوهای دیگه از اینکه اینها  درست باشه یا نه مطمئن نیستید.

یه روز یکی از دوستاتون میاد و میگه : واااااای غذای سلف 10 برابر شد....به جون مامانم

شما هم میگید مگه میشه؟؟؟دوستتون هم میگه : دارم میگم به جون مامانم.....شما هم هرچی میگین قسم نمیخاد ، باشه بابا قبول

ولی بازم میگه : به جون مامانم.....

از قضا فردای همون روز یکی دیگه از دوستای دانشگاهیه دیگتونو میبینید.شما هم واسه اینکه بگید خیلی اطلاعاتتون دست اوله

بهش میگید : میدونی چی شده؟؟؟میگه : نه چی شده؟

غذای سلف 10 برابر شده......بعد میبینید که اون میزنه زیر خنده و میگه : با با این شایعه هارو باور میکنی؟؟؟؟مگه میشه؟؟؟تو دیگه چراااااا؟؟؟

عصر همون روز دارین توی اینترنت میچرخین که میبینید یه سایتی نوشته : غذای سلف 1500 تومن

همون موقع گوشیتون زنگ میزنه و اتفاقا یکی دیگه از بچه های دانشگاهه....شما هم میخاین این خبر جدید رو به دوستتون بگید و اونم مثل قبلیه میگه : برو بابا اینا همش شایعست.

چرا؟؟؟

این اتفاقا واسه شما افتاد؟؟؟چرا الان 2تا از دانشجوهای دانشگاه ((مخصوصا شهرستانیا))که به هم میرسن باید اولین سوالشون در مورد درست بودن یا نبودن این موضوع باشه؟؟؟؟آیا دانشگاه ما سایت اطلاع رسانی نداره که راست یا دروغ این موضوع رو ما بفهمیم؟؟؟

من به شخصه به نظرم اگه قرار باشه غذای دانشگاه  قیمتش ده برابر بشه کیفیتش هم باید 10برابر بشه

اما!!!....

یه چیزیو نباید فراموش کرد.

یه دانشجوی شهرستانی که هر روز به خاطر غذا میومد دانشگاه اگر این اتفاق بیفته و بخاد هرروز بیاد دانشگاه برای نهار خرجش تقریبا میشه :  38000 تومن

حالا به نظرتون اون کسی که هر ترم در  مجبوره که شهریشو قسط بندی کنه تا اینکه بتونه ادامه تحصیل بده....میتونه همچین پولیو واسه غذا بده؟؟؟کسی که قبلا در ماه 3800 تومن میشد پول غذاش و کل خرجیِ یک ماهی که از خونه می آورد به 30000تومن هم نمیرسید....الان به نظرتون چیکار میتونه بکنه؟؟

نمیدونم مسوولین دانشگاه به این موضوعات فکر کردن؟؟؟؟ 

البته  باز هم به خاطر فعالیت بسیار زیاد سایت اطلاع رسانی دانشگاه هنوز  نمیشه در این باره  بیشتر صحبت کرد وشاید اینها همه شایعاتی بیش نیست

قضیه لوگوی وبلاگ ما

سلام ...

 

این عکسی که میبینید به عنوان لوگوی وبلاگ ماست و یکی داره این عبارت رو مینویسه :

((iaushirazche.blogsky.com is the best weblog))


این دست ، دستِ یه آدم مهمه!!!

باورتون نمیشه؟؟؟

ای بابا.....

خیلی خوب

واسه اینکه شما باورتون بشه یه آدم مهم از وبلاگ ما تعریف کرده و هم اینکه بفهمین وبلاگ ما اونقدر ها هم که شما فکر میکنین الکی نیست ، به ادامه مطلب برید تا عکس کامل رو ببینید.

ادامه مطلب ...